جدول جو
جدول جو

معنی ام شریک - جستجوی لغت در جدول جو

ام شریک
(اُمْ مُلْ فَ)
انصاری. دختر جابر یا انس یا خالد یا ابوالعسکر از زنان صحابی و بقولی از زنان رسول اکرم بوده است. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 224 و الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 247 شود
دختر خالد بن حبیس بن لوذان خزرجی. از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 247 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ قُ رَ)
ماده گاو وحشی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ شَ)
کسی که در ستم کردن شریک بود. (آنندراج). شریک ستم. شریک ظلم:
دگر بجان تمنا بگو چه خواهی کرد
ستم شریک جفاهای روزگار بیار.
عبداللطیف خان (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ م مِ بَ)
زاغ. (از لسان العرب) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اُ م مِ بَ)
مارمولک. (دزی ج 1). سوسمار. (دزی ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دَ)
زمین بی گیاه. (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از المرصع). زمین قحطزده. (منتهی الارب). زمین مجدبه. (از المنجد) (از اقرب الموارد). زمین لم یزرع. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مرکّب از: بی + شریک، بی انباز. بی همتا: خدای بی شریک، بی همتا. (یادداشت مؤلف)، رجوع به شریک شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ نَ)
نعامه. (المرصع) ، داهیه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ طَ)
وسط راه و قسمت بزرگ و واضح آن. (از المرصع). شارع عام. شاهراه. راه بزرگ. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ طُرْ رَ)
کفتار. (از المرصع) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ترجمه فارسی قاموس)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ یَ)
کژدم. (از المرصع) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیۀ عقرب است. (از المنجد) ، خرگوش. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
پادشاه هنگری از سال 1196 تا 1204 میلادی و رجوع به لاروس شود، در اصطلاح عامیانه همین سال. امسال. (فرهنگ فارسی معین).
امسالی. (ا)
{{صفت نسبی}} منسوب به امسال. از مصطلحات عوام است. هر چیزی که مربوط به سال جاری باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام عریط
تصویر ام عریط
کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا شریک
تصویر لا شریک
بی همباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم شری
تصویر کم شری
کمی شر قلت فساد
فرهنگ لغت هوشیار